سلام از خانهی نو
《هو الحق》
سلام، حالتون چطوره؟ امیدوارم خوب و خوش و زرد باشید😊
چندسال پیش جایی خوندم که صفحات اینستاگرام، ویرگول و... مثل خونهی اجارهای هستن، هر کاری هم بکنی در آخر انگار مهمانی، اما فضای وبلاگ فرق داره، حس خونه و تعلق بهت میده.
خواهر بزرگتر من وبلاگ نویس بود، توی بلاگفا مینوشت و شاید برای همین باشه که من هم از بچگی رویای نوشتن توی وبلاگ رو داشتم. سنم که بیشتر شد اما، وبلاگها خلوت شدن و آدمها روی آوردن به اینستاگرام، تلگرام و...
خیلی سعی کردم توی اینستاگرام بنویسم اما بالا بری، پایین بیای، اینستاگرام اول از همه رسانهی تصویره و عمدهی آدمها اونجا حوصله خوندن متنهای بیشتر از دو، سه پاراگراف رو ندارن.
حدود یک سال و نیم پیش که از طریق طاقچه با ویرگول آشنا شدم شروع کردم به خوندن و نوشتن توی اون بستر. اونجا دوستای عزیزی پیدا کردم، یاد گرفتم که بهتر بنویسم، مطالب خیلی خوبی خوندم و... اما، اونجا هم مال من نبود.
چند هفتهی پیش از ویرگول رفتم و بعد از یکی دو روز، دلم تنگ شد... حالا کجا بنویسم؟ کجا بنویسم که حس وبلاگ رو داشته باشه؟
و من اینجام، در این دنیای زرد تازه متولد شده😄😍
چه فرقی میکنه اگه این خونهی جدید در گوشهای، دور از هیاهوی دنیا باشه و کمتر گذر کسی بهش بیفته، تا وقتی مجال نوشتن هست و دوستان عزیزی برای هم صحبتی، اینجا هم میشه زرد نوشت و زرد خندید💛😊
پ.ن: رنگ مورد علاقهی شما چیه؟ فکر کنم معلومه که من عاشق رنگ زردم😄
پ.ن۲: اون متن خونهی اجارهای رو پیدا کردم: به یک وبلاگ نویس میگفتم ویرگول رو میشناسی؟ گفت آره. گفتم خب چرا اونجا نمی نویسی؟ گفت وبلاگ مثل خونه ی خود آدمه اما ویرگول خونه ی اجاره اییه
جمعه ۴آذر ۱۴۰۱
خب خب من اینجام^^ به نظرم اتفاقا هر چی مخاطب کمتر باشه خلوص و صمیمیت بیشتره^^
پ.ن: رنگ موردعلاقهی من سبز آبیئه.